عشق وجبر از برجسته ترین مضامین ادبیات فارسی است.جبر دربرابرواژه پربسامد اختیارقرار می گیرد وعشق در بعد معنوی وروحانی خود یادآور عرفان وحب ذات اقدس الهی می باشدودربعد جسمانی وباسر منشأ غریزه اش، عشق زمینی وجنسیتی نام می گیرد.نگارنده دراین پژوهش برآن است که بابررسی چکیده کامل
عشق وجبر از برجسته ترین مضامین ادبیات فارسی است.جبر دربرابرواژه پربسامد اختیارقرار می گیرد وعشق در بعد معنوی وروحانی خود یادآور عرفان وحب ذات اقدس الهی می باشدودربعد جسمانی وباسر منشأ غریزه اش، عشق زمینی وجنسیتی نام می گیرد.نگارنده دراین پژوهش برآن است که بابررسی، توصیف وتحلیل آثار داستانی ناتورالیستی صادق چوبک دیدگاه وی را از نظر عشق زمینی وبعد جسمانی آن وسرنوشت انسان محکوم به تقدیررابیان کند. حیوانی بودن طبع انسان در این داستان ها واین که انسان بنا به سرشت حیوانی اش به صورت موجودی زیاده طلب ، شهوت ران تصویر می شود نگاهی ناتورالیستیاست وعشق به صورت خواست جسمانی و جنسیتی به عنوان یک تجربۀ مشروع مطرح می شودوبه سبب جبر زیست شناختی؛ یعنی انسان، ناگزیر از تن دادن به الزام های زیستی است. وناکامی در اِعمال کردن ارادۀ فردی مقهور بودن انسان در برابر سرنوشت محتوم است. چوبک در داستان هایش متکی بر تأثیرعناصرناتورالیستیسرنوشت، جبر محیط و وراثت بر شخصیتهای داستانهای خود میباشد
پرونده مقاله
اخلاق مسیحی از زمان شکلگیری تا کنون تحولات و فراز و نشیبهای گوناگونی را از سر گذرانده است. در دوسدۀ اخیر نقدهایی از سوی اندیشمندان، فلاسفه و الاهیدانان غربی به کتاب مقدس و آموزههای آن، شخصیت تاریخی عیسیمسیح، رفتار و عملکرد کلیسا و رهبران آن در قرون میانه، صورت گرفت چکیده کامل
اخلاق مسیحی از زمان شکلگیری تا کنون تحولات و فراز و نشیبهای گوناگونی را از سر گذرانده است. در دوسدۀ اخیر نقدهایی از سوی اندیشمندان، فلاسفه و الاهیدانان غربی به کتاب مقدس و آموزههای آن، شخصیت تاریخی عیسیمسیح، رفتار و عملکرد کلیسا و رهبران آن در قرون میانه، صورت گرفته است. نیکوس کازانتزاکیس، در نوشتههای خود، به نقد مسیحیت نهادینه، سیمای ترسیمشده از عیسیمسیح در کتاب مقدس و آموزههای مربوط به او و رهبانیت مسیحی پرداخته است. وی با تکیه بر مؤلفههایی چون عشق، آزادی و عدالت، مسیحی را ترسیم میکند تا الگوی فراروی بشر در دوران مدرنی باشد که دچار بحران اخلاقی و معنوی است. کازانتزاکیس به نقد مسیحیتی میپردازد که کلیسا و کشیشان با آموزههای جبرگرایانه در صدد توجیه اخلاق منحط جامعه، شکاف فقیر و غنی و سلطۀ ستمگران و زورگویان بر جامعه است. او رهبانیت مسیحی را تهی از روح خلاقانهای میداند که انسان امروز را از زمین جدا کرده، ولی او را به آسمان نمیرساند. این پژوهش برآن است که نقدهای کازانتزاکیس بر اخلاق مسیحی را با روش توصیف و تحلیل دادهها در برخی آثار او عرضه نماید.
پرونده مقاله